محل تبلیغات شما

رمان



عروس شیطان

خلاصه:
دانلود رمان عروس شیطان _ در میان جمعیت شیاطین و انسان‌های انسان‌نما، من آن ادمی بودم که اسیر شیطان و شیطان زاده‌ها شدم. مرا به انتخاب خودم نیاوردند، مرا برای هیچ به این‌جا اوردند و می‌خواهند از فرزند من و شیطان، فرمانروای جهان را آموزش دهند، اما نمی‌دانند خدایی این میان هست، که اگر برای لحظه‌ای نخواهد، این جمعیت همه نیست می‌شوند. چه خیال خامی، فرمانروایی شیطان بر زمین!
ادامه مطلب-->

محله ممنوعه

خلاصه:
داستان در مورد پسری به اسم حسامه. این آقا یه روز با رفیقش سیاوش میره یه مهمونی. اونجا دختری رو میبینه و ناخواسته دل میبنده. بدون این که بدونه اون دختر چیه و کیه. بعد از اون مهمونی اتفاق هایی برای حسام میوفته که خیلی هم خوشایند نیستن و حسام بارها و بارها راهی بیمارستان میشه. با حقیقت هایی رو به رو میشه که براش غیر قابل باورن اما راحت اونا رو میپذیره. حقیقت هایی که باعث میشه حسام بفهمه نصف بیشتر وجودش انسان نیست. با کمک دوستاش میخواد بفهمه که چیه. در این بین سحر و دوستانش هم به کمک حسام میان.
ادامه مطلب-->

هیچ کسان

خلاصه:
این رمان داستان زندگی یه پسر به اسم بهـراد هست که بعد از مدتی متوجه حضور نیروهای منفی در اطرافش میشه (که ممکنه شیطانی باشن). بعد از مدتی به پیشنهاد اطرافیانش به یه نفر که مشهوره با جن ها در ارتباطه مراجعه می کنه و متوجه میشه گروهی از جن های یهودی در صدد آسیب رسوندن به اون هستن و .
ادامه مطلب-->

پسران بد

خلاصه:
سه تا دوست که شدیدا دنبال احضار ارواح هستن اما اشتباها موجودات دیگه ای رو به سمت خودشون فرا می خونن.این وسط به دلایلی که توی داستان گفته میشه این موجودات فقط به داروین پیله می کنن،جوری که هر جا میره یه داستان واسش پیش میاد.بعد ِ یه مدت معلوم میشه یکی از همکلاسی های جدید این سه نفر با مشکلی که برای داروین پیش اومده ، در ارتباطه و…
ادامه مطلب-->

دختر ابلیس

خلاصه:
دانلود رمان جدید دختر ابلیس داستانه ما راجب یه دختره مغرور و نترسه ……و کمی هم قد و شیطون … این دختر قصه ما پدر مادرشو تو یه تصادف از دست میده …و زندگیش دگرگون میشه خودش خانم خودش میشه…… حرف زور تو کتش نمیره …بخصوص اگه پسر باشه … این دختر خانم ما یه پارتی دعوت میشه و میره …که تو پارتی یه شخصیو میبینیه…این شخص بهش یه پیشنهاد میده که زندگیشو زیرو رو میکنه ………
ادامه مطلب-->

گناهکار

خلاصه:
داستان عاشقانه یک دختر و پسر به نام دلارام و آرشام است.آرشام پسری است که کمتر احساسی میشه و آدمیه که هرگز عاشق کسی نمیشه چون اون رو مزاحم کارش میدونه اما دلارام دختری احساسی است که دقیقا بر عکس آرشام که پسری با غرور و سخت است که این دو بر سر راه هم قرار می گیرند.
ادامه مطلب-->

ویرانگر

خلاصه:
بر جانم آتشی افتاده ویرانگر!سوزنده تر از تب نگاهش!گرم تر از خورشید! من می اندیشمبه یک فریاد!به یک احساس ِ پر کینه!به آن طوفان!به آن سیلاب ِ ویرانگر!منبه آن سوزنده ی سوزانمی اندیشم! قلبی پر ز نفرت درون سینهپر از کینه!می تپد به نام عشق و به رسم انتقام!به فکر انتقام از گذشته ای سیاه!به فکر انتقام از زمانه ای تباه! به تاوان دلم که شکست، دل ها را می شکنم!گناهش هر چه که باشدپای دلی که دلم را شکست! آهـــــایقاتل ِ بی احساس!منم صحرا! همان صحرای ویرانگر! حواست باشد! صحرا، با آن همه سحر و افسونآتش می زند! ذوب می کند!او خشک است و سوزان! حواست باشد! این صحرا کشنده است!
ادامه مطلب-->

دختر بد پسر بدتر

خلاصه:
نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره. اما آیا همیشه قراره نیاز پیروز شه؟ قراره همیشه دل سنگ و بی احساس بمونه؟ با وجود یه پسر خیلی بد تر از نیاز! من که این طور فکر نمی کنم!
ادامه مطلب-->

بازگشت ارباب جوان

خلاصه:
: رمان درباره دختری به اسم ماهرخه که توی روستا با خانواده عموش زندگی میکنه سالها پیش خانوا دشو از دست داده و عموی ماهرخ اربابه روستاهم هست و
ادامه مطلب-->

محله ممنوعه

خلاصه:
داستان در مورد پسری به اسم حسامه. این آقا یه روز با رفیقش سیاوش میره یه مهمونی. اونجا دختری رو میبینه و ناخواسته دل میبنده. بدون این که بدونه اون دختر چیه و کیه. بعد از اون مهمونی اتفاق هایی برای حسام میوفته که خیلی هم خوشایند نیستن و حسام بارها و بارها راهی بیمارستان میشه. با حقیقت هایی رو به رو میشه که براش غیر قابل باورن اما راحت اونا رو میپذیره. حقیقت هایی که باعث میشه حسام بفهمه نصف بیشتر وجودش انسان نیست. با کمک دوستاش میخواد بفهمه که چیه. در این بین سحر و دوستانش هم به کمک حسام میان.
ادامه مطلب-->

هیچ کسان

خلاصه:
این رمان داستان زندگی یه پسر به اسم بهـراد هست که بعد از مدتی متوجه حضور نیروهای منفی در اطرافش میشه (که ممکنه شیطانی باشن). بعد از مدتی به پیشنهاد اطرافیانش به یه نفر که مشهوره با جن ها در ارتباطه مراجعه می کنه و متوجه میشه گروهی از جن های یهودی در صدد آسیب رسوندن به اون هستن و .
ادامه مطلب-->

پسران بد

خلاصه:
سه تا دوست که شدیدا دنبال احضار ارواح هستن اما اشتباها موجودات دیگه ای رو به سمت خودشون فرا می خونن.این وسط به دلایلی که توی داستان گفته میشه این موجودات فقط به داروین پیله می کنن،جوری که هر جا میره یه داستان واسش پیش میاد.بعد ِ یه مدت معلوم میشه یکی از همکلاسی های جدید این سه نفر با مشکلی که برای داروین پیش اومده ، در ارتباطه و…
ادامه مطلب-->

دختر ابلیس

خلاصه:
دانلود رمان جدید دختر ابلیس داستانه ما راجب یه دختره مغرور و نترسه ……و کمی هم قد و شیطون … این دختر قصه ما پدر مادرشو تو یه تصادف از دست میده …و زندگیش دگرگون میشه خودش خانم خودش میشه…… حرف زور تو کتش نمیره …بخصوص اگه پسر باشه … این دختر خانم ما یه پارتی دعوت میشه و میره …که تو پارتی یه شخصیو میبینیه…این شخص بهش یه پیشنهاد میده که زندگیشو زیرو رو میکنه ………
ادامه مطلب-->

گناهکار

خلاصه:
داستان عاشقانه یک دختر و پسر به نام دلارام و آرشام است.آرشام پسری است که کمتر احساسی میشه و آدمیه که هرگز عاشق کسی نمیشه چون اون رو مزاحم کارش میدونه اما دلارام دختری احساسی است که دقیقا بر عکس آرشام که پسری با غرور و سخت است که این دو بر سر راه هم قرار می گیرند.
ادامه مطلب-->

ویرانگر

خلاصه:
بر جانم آتشی افتاده ویرانگر!سوزنده تر از تب نگاهش!گرم تر از خورشید! من می اندیشمبه یک فریاد!به یک احساس ِ پر کینه!به آن طوفان!به آن سیلاب ِ ویرانگر!منبه آن سوزنده ی سوزانمی اندیشم! قلبی پر ز نفرت درون سینهپر از کینه!می تپد به نام عشق و به رسم انتقام!به فکر انتقام از گذشته ای سیاه!به فکر انتقام از زمانه ای تباه! به تاوان دلم که شکست، دل ها را می شکنم!گناهش هر چه که باشدپای دلی که دلم را شکست! آهـــــایقاتل ِ بی احساس!منم صحرا! همان صحرای ویرانگر! حواست باشد! صحرا، با آن همه سحر و افسونآتش می زند! ذوب می کند!او خشک است و سوزان! حواست باشد! این صحرا کشنده است!
ادامه مطلب-->

دختر بد پسر بدتر

خلاصه:
نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره. اما آیا همیشه قراره نیاز پیروز شه؟ قراره همیشه دل سنگ و بی احساس بمونه؟ با وجود یه پسر خیلی بد تر از نیاز! من که این طور فکر نمی کنم!
ادامه مطلب-->

بازگشت ارباب جوان

خلاصه:
: رمان درباره دختری به اسم ماهرخه که توی روستا با خانواده عموش زندگی میکنه سالها پیش خانوا دشو از دست داده و عموی ماهرخ اربابه روستاهم هست و
ادامه مطلب-->

حکم ورودت را صادر میکنم

خلاصه:
حکم ورودت را صادر می کنم _ روایتگر داستان زندگی پسری دبیرستانی به اسم دانیال که تنها دارایی‌اش تنهاییست. در طول زندگی اتفاقاتی برای دانیال از جانب خودش می‌افته و این باعث آزار و اذیت و درگیری‌های ذهنی برای او میشه، از جمله صادر کردن حکم ورود موجوداتی از ذهنش به دنیای واقعی…
ادامه مطلب-->

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها